مفهوم یادگیری ومسیر عصبی
مفهوم یادگیری و مسیر عصبی
تصور کنید این ماه هریک از ما تصمیم میگیریم در حالی که فرضاً تا به حال پشت فرمان ماشین ننشستهایم، برای آموزش رانندگی و گرفتن گواهینامه اقدام کنیم. در ابتدای امر یک سری مطالب تئوری نظیر علائم راهنمایی و رانندگی به ما آموزش داده شده و از آن امتحانی به عمل میآید که معمولاً هم اکثر افراد تا این مرحله را با خوبی و خوشی پشت سر میگذراند.
اما بخش اصلی ماجرا هنوز باقی مانده است. ما برای اولین بار که دستمان با دنده و فرمان برخورد می کند، اضطراب و نگرانی کل سلولهای بدن را احاطه میکند. علت آن است که مغز ما توسط خداوند، به شکلی طراحی شده است که در مقابل هر مهارت یا پدیده تازه وارد مقاومت میکند(یا اصطلاحاً گارد میگیرد)، ولی به محض اینکه ما آن عمل را چندین و چند بار تکرار میکنیم، یک مسیر عصبی جدید بین نورونهای مغز ما تشکیل میشود. (تئوری علوم اعصاب) و هر چقدر ما آن عملیات نوظهور را تمرین و تکرار کنیم، این مسیر عصبی هرچه بیشترتقویت شده و به مرور ذهن ما انرژی کمتری برای آن صرف میکند. در نهایت هم این مهارت اصطلاحاً ملکه ذهن ما شده و به صورت عادت در میآید.پس مفهوم یادگیری(دراینجارانندگی)،همان ساخت مسیر عصبی مهارت مورد نظراست.
البته ذکر این مطلب لازم است که زمان لازم جهت ساخته شدن مسیر عصبی در ذهن ما بسته به تواناییها و نوع شخصیت افراد متفاوت است . یعنی همین کسب مهارت رانندگی ممکن است برای یک نفر در طول یک هفته و یا در شخص دیگر در طول یک ماه، حاصل شود.
مثالی دیگر درباره ی مفهوم یادگیری و مسیر عصبی
فرض کنید دختر خانمی به هنر خیاطی علاقهمند است و تصمیم میگیرد زیر نظر مربی، این توانایی را بیاموزد. اکثراً اگر در چند ماه اول آموزش، توفیقی بدست نیاورند، بیدرنگ از این علاقه شخصی دست میکشند و این جملات را با خود تکرار میکنند که:
“من در این رشته استعداد ندارم.”
_”این کار به درد من نمیخورد”
“این کار با روحیات من اصلاً سازگار نیست”
“من در این کار خنگ هستم”
“دختر خاله من، در طول سه ماه خیاط ماهر شد، ولی من درحالی که ۶ ماه گذشته، هنوز دوختن یک درز را هم بلد نیستم.”
وقتی ما با مفهوم یادگیری و مسیر عصبی آشنا باشیم، این را میدانیم که ما باید آنقدر تلاش کنیم تا مسیر مذکور در مغزمان تشکیل شود و زمان آن برای افراد متفاوت، فرق میکند. مهم پشتکار ماست.
اکثر دانشمندان ومخترعین که زندگی بشر در طول تاریخ را با محصولات خود، تحت الشعاع قرار دادهاند، صدها بار، برای رسیدن به خواسته خود تلاش و تمرین و ممارست کردهاند تا بالاخره آن اتفاق بزرگ به دست آنان رقم خورده است. اگر آنها هم مثل خیلی از ما با اولین دومین و یا حتی صدمین تلاش، دست از رویای خود میکشیدند، الان هنوز ما روشنایی شب خود را از مهتاب و آتش تامین میکردیم.
مفهوم یادگیری و مسیر عصبی مهارت تخفیف گرفتن
همه میدانیم که در کشور ما مفهومی وجود دارد به نام تخفیف گرفتن. بدین معنا که معمولاً اغلب فروشندگان کالا یا خدمات، قیمتها را کمی بالاتر از ارزش واقعی آن جنس اعلام میکنند یا به قول معروف جای تخفیف را لحاظ مینمایند.
مدّتها بود که هر وقت وارد یک مغازه یا فروشگاهی میشدم، مشاهده میکردم که اکثرآً با فروشنده، چانهزنی کرده و مقداری تخفیف میگیرند. امّا هر وقت خودم اقدام به این کار میکردم، یکسری افکار نظیر فکرهای زیر به ذهنم خطور میکرد:
– این کار بیکلاسی است…
-این کار برای منِ مهندس، کسر شأن است…
-فروشنده ممکن است فکرهای بد در مورد من بکند…
-این عمل نشانه خساست من است…
-اگر آشنا یا فامیلی آنجا باشد، مایه آبروریزی است…
-این مقدار محدود وجه تخفیف، تاثیری در زندگی من ندارد…
-تخفیف گرفتن، یک نوع وقت تلف کردن است…
-یک انسان فرهیخته هیچگاه تخفیف نمیگیرد…
-شاید فروشنده از این کار من ناراحت شود…
-و دهها فکر مشابه دیگر…
امّا یک روز تصمیم گرفتم که مثل همه مردم، من هم تخفیف بگیرم چون واقعاً احساس میکردم که برخی فروشندگان، قیمتها را بیدلیل، بالا اعلام میکنند. از بخش خرید پوشاک شروع کردم. از این به بعد هر وقت میخواستم پیراهن، شلوار یا کفش برای خودم و خانواده خرید کنم، با ادبیّاتی طنزآلود، شروع به تخفیف گرفتن، میکردم. اوایل خیلی خجالت میکشیدم و انواع افکار مزاحم که درهمین فصل به آن اشاره کردم، به ذهنم خطور میکرد. امّا به مرور زمان مسیر عصبی این مهارت در ذهنم ساخته شد.
مفهوم یادگیری و مسیر عصبی مهارت سخنرانی
خود بنده، مهارت سخنرانی و فن بیان را حدوداً ۶ ماه طول کشید تا ان را آموختم. اوایل که در جمعهای حتی سه نفره، صحبتهای خود را آغاز میکردم، ترس از سخنرانی داشتم و مشکلات زیر برایم ایجاد میشد:
-دستهایم میلرزید.
-لرزش صدا داشتم.
-کف دستهایم عرق میکرد.
-بعضی مطالب را فراموش میکردم.
-تسلطم روی مطالب کم بود.
-به مخاطب نگاه نمیکردم.
-زبان بدن(Body Language) را رعایت نمیکردم.
-صدایم یکنواخت بود.
-ایستاده سخنرانی نمیکردم.
– لبخند نمیزدم.
-از روی نوشته سخنرانی میکردم.
-هنگام حرف زدن قوز میکردم.
-مدیریت زمانم ضعیف بود.
همه این موارد ذکر شده، علتش یک چیز بود. آن هم نبود یا ضعیف بودن مسیر عصبی صحبت در جمع که اکثر این مسائل و نقصها با تمرین و تکرارهای متوالی و سخنرانیهای زیاد در انواع جمعهای دوستان، دانشگاه، فامیل و کارمندان، به مرور مرتفع شد.
من سید امید خیریه که قبلاً از حرف زدن در یک جمع سه نفره هراسان بودم، الان با ساخت مسیر عصبی این مهارت به نقطهای رسیدهام که به راحتی در مقابل جمع ۳۰۰ تا ۴۰۰ نفر، سخنرانیهای قابل قبول ارائه میکنم.
یادآوری:
اگر به آموختن مهارت یا هنر خاصّی علاقهمند هستید، لزوماً داشتن یا نداشتن استعداد در آن رشته از اهمیت بالایی برخوردار نیست، آنقدر باید در آن رشته تمرین و تکرار داشته باشید تا بالاخره، مسیر عصبی آن توانایی در مغز شما شکل بگیرد. البته وجود یک مربی آگاه درکنار شما باعث خواهد شد تا نقشه راه برای شما واضحتر بوده و در مدت کمتری به اهداف متعالی خود، دست یابید.
همین الان دست به کار شوید:
در طول همین هفته، کلیه مهارت یا هنرهایی را که سالهاست آرزوی آموختنشان را دارید، روی یک برگ کاغذ A4 با خط خوش بنویسید و یا آن را تایپ کنید. سپس آنها را اولویتبندی کنید. بعد از این کار، هفته آینده اولویت اول علاقهمندی را برگزینید. حال برای کسب این مهارت در اولین فرصت به نزدیکترین کتابخانه یا کتابفروشی محل سکونتتان مراجعه و کتابی هرچند کم حجم در این زمینه مطالعه کنید. وقتی برای رسیدن به اهدافتان یک قدم بردارید، کم کم قدمهای بعدی برایتان آشکار میشود. اگر در این راه سوالی برایتان پیش آمد لطفاً یک پیامک خالی به شماره۰۹۹۰۷۳۲۳۷۱۰ ارسال کنید تا در اولین فرصت با شما تماس بگیریم.
بعد از بیان مفهوم یادگیری،این هم هدیه من(سیدامیدخیریه) به شما: