هضم تجربه
هضم تجربه چیست؟
دهم شهریور ماه یکهزار و سیصد و نود و هفت بود که با ماشینی از نطنز به سمت کاشان در حرکت بودم. راننده، آقایی حدوداً ۳۲ ساله، خوش برخورد و در عین حال کم حرف بود. معمولاً من در ماشین، اگر خودم راننده باشم حتی المقدور به فایلهای صوتی آموزشی و اگر بغل دست باشم، یک کتاب در زمینههای بهبود فردی یا ارتباط موثر مطالعه میکنم. آن روز هم دقیقاً یادم هست در حال خواندن کتاب شش کلاه تفکّر آقای ادوارد دبونو بودم. تلفن همراه راننده به صدا درآمد و دختر کوچولوی چهار ساله ایشان پشت خط بود.
از صحبتهایی که رد و بدل میشد، مشخص بود که دختر کوچولوی آن آقا، زمان رسیدن پدر را سوال میکند. راننده هم چند بار با خوشرویی تمام پاسخ داد که: «دخترم تا نیم ساعت دیگه میام خانه». تماس تلفنی پایان یافت. بعد از حدود ۱۰ دقیقه دوباره تلفن همراه زنگ خورد و باز هم آن کوچولو از باباش ساعت دقیق رسیدن را پرسید و دوباره پاسخ شنید”دخترم به شماگفتم که تا ۲۰ دقیقه دیگه میرسم”. بار سوّم هم مجدداً همین گفتگو بین آن دو رد و بدل شد با این تفاوت که پدر این بار جواب جالبی به فرزند خود داد.
“دخترم! عقربهی بزرگ که آمد، آن بالای ساعت، من می رسم”. همین پاسخ کافی بود که آن کودک خردسال قانع شود. و دیگر تماس نگرفت. قضیه برایم خیلی جالب شد و از یک مشاور کودک که سوال کردم، مشخص شد که کودکان تا یک سن خاصّی ، درکی از زمان ندارند و اگر بخواهیم در مورد وقت و ساعت با آنها صحبت کنیم، میبایست به جای اعلام ساعت، از چیزهای عینی که برای او قابل فهم باشد، استفاده کنیم. دقیقاً همان کاری که آن راننده انجام داد.
برای مثال اگر فرزند ۵ ساله از شما سوال کرد که”کی به پارک میرویم” شما میتوانید از جوابهای عینی مثل موارد زیر استفاده کنید تا برای او قابل پذیرش باشد:
جواب بدهیم:
-وقتی هوا تاریک شد.
-وقتی برادرت به خانه آمد.
-وقتی اتو کردن لباسها به اتمام رسید.
-وقتی نقاشی شما تمام شد.
من از آن راننده، چنین مهارت جالبی را آموختم. به این گونه آموختنها”هضم تجربه” گفته میشود. هضم تجربه یعنی از اشتباهات دیگران درس بگیریم و خودمان چنین خطایی را تکرار نکنیم و بالعکس از رفتارهای مثبت اطرافیان بیاموزیم مخصوصاً آنهایی که با فرهنگ خانوادگی ما همخوانی دارد.
یادآوری:
از دیگران با هر سطحی از تحصیلات در هر موقعیت احتمالی، هضم تجربه کنیم و این مستلزم آن است که خوب نگاه کنیم.