سطل احساسات کودکان
اوایل امسال(سال ۱۳۹۷) بود که یک مساله(نه مشکل، همیشه سعی کنید واژه مشکل را با مساله جایگزین کنید) در خانواده سه نفره ی سید امید خیریه پیش آمد. چند وقتی بود که کوثر دخترم(۵ ساله) به محض اینکه با مادرش وارد محیط حمام می شد، به شدّت دربرابر این کار مقاومت میکرد، یعنی با سر و صدای زیاد ، جیغ و فریاد و بعضاً فرار کردن، اجازه این کار را نمیداد.به نظر خود من به نحوی ترس از آب داشت. این مساله چند هفتهای به طول انجامید. واقعاً این رفتار کوثر،ما را کلافه و البته به فکر فرو برده بود. همان زمان بود که من به صورت اتفاقی کتاب سطل شما چقدر پر است را مطالعه کردم و با الهام از محتویات آن، با کمک همسرم تصمیم گرفتیم تا به تدریج مساله را حل کنیم. واقعیت این بود که کوثر کوچولوی من در آستانه ورود به محیط حمام، به یکباره سطل احساساتش خالی میشد و من و نجمه جان باید به نحوی، سطل وجودی دخترمان را پر میکردیم. دست به کار شدیم. من پیشنهاد دادم که یکسری وسایل بازی که فرزندم به آنها علاقهمند بود در داخل حمام برده و فضا را تبدیل به یک بازیخانه کنیم . آن وقت از کودکم خواهش کردیم که با ما به حمام بیاید. انگار معجزهای رخ داده بود. کوثر وقتی پایش را داخل حمام گذاشت، گویا به یک باره سطل احساسات اش، نه تنها پر بلکه لبریز شد. لبخندی زد و در حالی که از شادی در پوست خودش نمیگنجید، کف حمام نشست و شروع کرد به بازی کردن و همسرم هم به راحتی بعد از مدتها، او را استحمام کرد. ما این چالش را با یک تکنیک ساده ارتباطی حل کردیم. درباره این موضوع نکته جالب آن است که به محض اینکه ما اقدام میکنیم به پر کردن سطل احساسات طرف مقابل و یک حال خوب را به مخاطب مان هدیه میکنیم ناخودآگاه، ظرف خود ما هم پر می شود و این یعنی یک بازی دو سر برد.