اجازه بدهید ماجرای جالبی که چند سال پیش برایم رخ داد برای شما تعریف کنم.شنبه اوّل هفته ساعت حدوداً ۱۰ صبح بود که به بنده به عنوان سرپرست دفتر فنّی خبر دادند که یکی از نقشههای اصلی ساختمانی مفقود شده است و همه در به در دنبال این سند هستند. من هم به نوبهی خودم مدارک و زونکنهای شرکت را زیر و رو کردم. امّا انگار آب شده و در زمین فرو رفته بود . عملیات عمرانی معطّل این نقشه مانده بود. چراغی از سری چراغهای ارتباط موثر در ذهنم روشن شد و به فکر افتادم تا فایل پلان گم شده را از کارفرمای پروژه که یک ارگان کاملاً دولتی بود بگیرم. امّا این راه، بسیار زمان بر و مستلزم طی شدن بروکراسی اداری پیچیدهای بود، یاد یکی از دوستانم افتادم که در آن نهاد دولتی مشغول بود ومی توانست اگر بخواهد سریعاً نقشهها را در اختیارمان قرار دهد. شماره تلفناش را پیدا کردم ولی قبل از اینکه زنگش بزنم، یادم افتاد که این رفیق من علاقهمند شدید به بازی فوتبال است و اتفاقاً تیم مورد علاقه اش چند روز قبلش یک پیروزی شیرین از رقیب دیرینهاش به دست آورده بود. با ایشان تماس گرفتم، قبل از هر چیزی، بلافاصله با شادی زیاد، برد تیم محبوبش را به او تبریک گفتم . سرشار از انرژی و حال خوب شد . همان لحظه درخواستم را مطرح کردم . از او خواهش کردم که بدون طی شدن مراحل پیچیده اداری ، به صورت توافقی نقشه را در اختیارم قرار دهد که ایشان هم باکمال میل با درخواست من موافقت کردند. تصوّر کنید با همین راهکار ساده، یک گره بزرگ از یک پروژه عمرانی باز شد و این واقعه باز هم نشان میدهد که آموختن این دستورالعملهای ارتباطی تا چه اندازه از اهمیّت بالایی برخوردار بوده و برای هرکس از نان شب واجبتر است.
تکنیک صحبت درباره موضوعات مورد علاقه طرف مقابل(حوزه ارتباط با یک ارگان دولتی)
جدیدترین محصولات فروشگاه ما
اشتراک در
وارد شدن
0 Comments