ارتباط باهمسر
سلام عزیزان.-۹۷/۰۷/۲۵
ارباط با همسر
ساعت ۲ بعد از ظهر بودکه بعد از یک روز خوب کاری، به خانه بازگشتم. مثل همیشه دخترم به طرف من دوید، سلام داد و بغلم کرد. این لحظه را با تمام دنیا عوض نمیکنم(دختردارها خوب احساسم را درک میکنند). همسرعزیزم هم به استقبالم آمد وعین همه روزها با روی باز پذیرایم بود. امّا در چهره زیبایش خستگی کارهای منزل موج میزد. این را هم بگویم علیرغم نظر خیلی از مردها، کار کردن خانمهای بزرگوار در خانه یکی از سختترین و طاقتفرساترین کارهای دنیا است چون هم تکراری است و هیچ وقت هم تمامی ندارد. در آن موقعیت باید کاری میکردم تا یک حسّ خوب و انرژی مضاعفی را در همسرم ایجاد کنم. دقیقاً یادم میآید صبح همان روز یکی از مهندسان دربارهی خاطرات خوش سفرش صحبت میکرد و چون خانم بنده هم به شدّت علاقهمند سفر است، شروع کردم به تعریف کردن گفته های آن همکارم. لبخندی دوباره در صورت نجمه خانم نقش بست و احساس کردم بخش اعظمی از کسالت روزانهاش با همین گفتمان از بین رفت. چون همواره گفته اند وصف العیش، نصف العیش. البته به ایشان قول دادم که در صورت مهیّا شدن شرایط، یک سفر به یادمانی داشته باشیم که این امرمحقق شد. پس ملاحظه کردید من با گفتمان درباره موضوع مورد علاقه همسرم یعنی سفر، خستگی یک روز تلاش را از او دور کرده و با یک حس عالی جایگزین کردم.و این است هنر ارتباط موثر. زنده باد ارتباط موثر.