آیا به یاد دارید که اولین باری که دوچرخه سواری کردید چه شگفتی هایی را احساس کردید؟
با وجود هیجانی که از دوچرخه سواری در سنین پایین به دست می آید، بیشتر ما دیگر با ذهن مبتدی به دوچرخه سواری نزدیک نمی شویم.
دوچرخه سواری به جای احساس فوق العاده، بیشتر شبیه یک کار طاقت فرسا است.
این فقط برای دوچرخه سواری اتفاق نمی افتد. چیزی که زمانی شما را با کنجکاوی و شگفتی روشن می کرد، ممکن است پس از تبدیل شدن به یک متخصص شما را چندان هیجان زده نکند.
اینجاست که ذهن مبتدی وارد می‌شود. با استفاده از این مفهوم، می‌توانید حس هیجان، کنجکاوی و شگفتی‌هایی را که هنگام تلاش یا یادگیری چیزی جدید تجربه می‌کنید، دوباره به دست آورید – حتی اگر دیگر برای شما تازگی نداشته باشد، در این مقاله از سایت سخن امید به ۵ روش پرورش ذهن مبتدی می پردازیم
ذهن یک مبتدی چیست؟
داشتن ذهن مبتدی به این معنی است که شما از دید یک مبتدی به دنیا نزدیک می شوید. این اصطلاح از کلمه اصلی شوشین ترجمه شده است که کلمه ای است که از ذن بودیسم آمده است. یعنی به هر موقعیتی که در آن قرار می گیرید طوری نگاه می کنید که انگار اولین بار است که آن را می بینید.
مرحوم شونریو سوزوکی در مورد مفهوم شوشین در کتاب خود ذهن ذن، ذهن مبتدی نوشت:
“اگر ذهن شما خالی است … به روی همه چیز باز است. در ذهن یک مبتدی امکانات زیادی وجود دارد، اما در ذهن متخصص تعداد کمی وجود دارد.
اینگونه فکر کنید، یک مبتدی هیچ انتظار، تصور قبلی یا تجربیات گذشته برای محدود کردن دید خود نسبت به یک موقعیت ندارد. افراد مبتدی نیز نسبت به چیزهای جدید کنجکاوی دارند و باز و مشتاق یادگیری هستند.
این بدان معناست که یک مبتدی به دنیایی از امکانات دسترسی دارد. وقتی آنها چیز جدیدی را امتحان می کنند، هیچ انتظاری وجود ندارد که ذهنیت آنها را در مورد آنچه می تواند (و باید) اتفاق بیفتد محدود کند.
داشتن ذهن مبتدی به معنای توسعه این طرز فکر است حتی زمانی که شما قبلاً چیزی را می دانید یا تجربه زیادی در مورد یک موضوع دارید.
از سوی دیگر، یک ذهن متخصص نگرشی است که زمانی اتخاذ می‌شود که فردی معتقد باشد که در مورد چیزی به اندازه کافی می‌داند تا بتواند به آنچه باید انجام دهد، دست یابد.
با این طرز فکر، افراد مفروضاتی را مطرح می کنند و قبل از تصمیم گیری تمایلی به پرسیدن سوال در مورد یک موقعیت خاص ندارند. آنها معتقدند یک راه حل درست وجود دارد و هر چیزی که از این انحراف داشته باشد “اشتباه” است.
اگرچه یک متخصص ممکن است چیزهای زیادی بداند، اما یک طرز فکر متخصص دیدگاه محدودی را ارائه می دهد که می تواند شما را از یافتن راه حل های جدید (و بهتر) برای یک مشکل باز دارد.
با این حال، یک مبتدی، راه درست یا غلطی را برای نزدیک شدن به یک مشکل یا موقعیت نمی بیند.
چرا باید یاد بگیرید که ذهن یک مبتدی را پرورش دهید؟
دانسته ها و پیش داوری های گذشته می تواند قضاوت شما را مخدوش کند و شما را از دیدن واضح یک موقعیت آشنا باز دارد. هنگامی که این اتفاق بارها و بارها رخ می دهد، می تواند منجر به احساس گیر افتادن یا بی نظمی شود.
موقعیت هایی که زمانی فوق العاده بودند، اکنون کهنه شده اند. هرچه بیشتر تجربه کنید، شگفتی کمتری خواهید یافت زیرا همه چیز درخشش خود را از دست می دهد.
حتی اگر در موضوع یا موقعیتی متخصص باشید، یافتن راه‌حل برای مشکلات جدید ممکن است دشوارتر شود.
اما هنگامی که ذهن یک مبتدی را پرورش می دهید، می توانید با خلاقیت بیشتر و دیدگاهی تازه تر به مشکل نزدیک شوید.
از آنجایی که شما دیدگاه جدیدی را به موقعیت‌های قدیمی می‌آورید، می‌توانید گیر کرده و در نتیجه چیز جدیدی را تجربه کنید.
شما می توانید حس بازیگوشی به دست آورید و در مورد موضوعات و موقعیت هایی که به مرور زمان کهنه می شوند تعجب کنید.
حتی موضوعات یا موقعیت هایی که بیشتر در مورد آنها می دانید، معمولاً چیزهایی دارند که می توانید به تازگی درباره آن هیجان زده شوید. ذهن مبتدی به شما کمک می کند به این تجربیات جدید و هیجان انگیز دسترسی پیدا کنید.
ذهن مبتدی همچنین به شما کمک می کند قدردانی عمیق تری داشته باشید و خود را از انتظارات مربوط به تجربیات گذشته رها کنید. اگر دیگر انتظار خاصی ندارید، هر نتیجه ای چیزی است که باید برای آن سپاسگزار باشید.
این می تواند به شما کمک کند که از احساس ناامیدی اجتناب کنید زیرا از تجربیات گذشته به عنوان مبنایی برای قضاوت در مورد آنچه در حال حاضر اتفاق می افتد استفاده نمی کنید.
به عنوان مثال، اگر هر بار که به رستوران مورد علاقه خود می روید، همان غذا را سفارش دهید، ممکن است طعم آن همیشه یکسان نباشد. با این حال، با ذهن مبتدی، بر روی نسخه فعلی غذا تمرکز می کنید و از آنچه در مقابل شماست لذت می برید.
ایجاد نگرش مثبت و ذن بیشتر فواید سلامتی زیادی دارد، از جمله نرخ مرگ و میر پایین تر . بنابراین، نه تنها می توانید زندگی شادتری داشته باشید، بلکه می توانید زندگی طولانی تری نیز داشته باشید.
در نهایت، ذهن یک مبتدی می تواند به شما کمک کند تا در یک موضوع حتی بیشتر متخصص شوید. به این دلیل که تلاش برای نگاه کردن به یک موقعیت با چشمانی تازه به شما امکان می دهد راه های جدیدی برای حل مشکلات پیدا کنید. این باعث می شود دانش شما حتی غنی تر و چند وجهی باشد.
۵ راه برای رشد ذهن یک مبتدی
برای شروع تجربه شوشین، طرز فکر مبتدی، در زندگی خود آماده اید؟ در اینجا پنج مرحله عملی وجود دارد که می توانید برای پرورش ذهن یک مبتدی انجام دهید.
- ۱. داستان هایی را که تجربیات گذشته به شما می گویند نادیده بگیرید
ذهن شما می تواند شما را فریب دهد و با ارائه داستان های غیر ضروری به شما استرس وارد کند. این داستان ها سعی می کنند دلایلی برای اینکه چرا اتفاقات رخ می دهد را به شما ارائه دهند.
این می تواند شما را به نتیجه گیری سریع و غیر واقعی سوق دهد.
به عنوان مثال، اگر کسی که برای شما مهم است در شام تولد شما حاضر نشود، می توان به راحتی فکر کرد که از دست شما عصبانی است یا چیزی علیه شما دارد.
اما ممکن است صرفاً به این دلیل باشد که آنها بیمار هستند، شرایط اضطراری داشته اند یا با زنگ هشدار خوابیده اند.
به جای اینکه خودتان را با فرضیات مبتنی بر تجربه گذشته شکنجه کنید، چیزها را آنطور که واقعا هستند ببینید، نه آن چیزی که ذهنتان به شما می گوید.
هر فرضی را که به ذهن شما خطور می کند زیر سوال ببرید و از چندین زاویه به آن نگاه کنید. شما همچنین می توانید این سوال را مطرح کنید که چرا در وهله اول چنین فرضی را انجام دادید تا بتوانید در آینده بهتر بتوانید خودتان را به دست آورید.
در موقعیت هایی که نمی توانید کنترل کنید، کمتر احساس ناراحتی خواهید کرد.
- ۲. از کودکان الهام بگیرید
برای یک کودک تقریباً همه چیز جدید است و آنها با تعجب و شگفتی به این موقعیت ها نزدیک می شوند. آنها زندگی خود را بر اساس یک ایده از پیش تعیین شده از آنچه که باید باشد زندگی نمی کنند.
دفعه بعد که در کنار کودکان هستید، به واکنش آنها نسبت به دنیای اطراف خود توجه کنید. توجه داشته باشید که چگونه می توانید از آنها یاد بگیرید و دیدگاه آنها را وارد زندگی خود کنید.
مثل آنها شروع به پرسیدن سؤال کنید: این چیست، چرا این گونه است، چگونه کار می کند؟ وقتی این سؤالات را می‌پرسید، چه از خود و چه از اطرافیانتان، درباره موضوعات و موقعیت‌هایی که فکر می‌کردید قبلاً در آنها متخصص بوده‌اید، اطلاعات بیشتری کسب خواهید کرد.
بچه‌ها هیچ‌وقت یادگیری را تمام نمی‌کنند، و شما هم چنین نیستید، که دیدگاه فوق‌العاده‌ای برای اتخاذ کردن است. از این طریق خیلی راحت تر یاد خواهید گرفت.
- ۳. کاهش سرعت
وقتی می دانید چگونه کاری را انجام دهید، رفتن به خلبان خودکار آسان است.
به جای اینکه به طور خودکار از طریق حرکات حرکت کنید، سرعت خود را کم کنید و وقت خود را صرف کنید و همه جنبه های کار را دوباره کشف کنید. از آنچه انجام می دهید و تجربه می کنید آگاه باشید.
با نیت عمل کنید و در کل تجربه در لحظه حال زندگی کنید.
اگر می بینید که در حال انجام این حرکت ها هستید و به روش خاصی عمل می کنید، دفعه بعد رویکرد متفاوتی را در پیش بگیرید. شما هرگز نمی دانید چه چیزی را می توانید کشف کنید.
- ۴. کلمه “باید” را از دایره لغات خود حذف کنید
آنچه “باید” اتفاق بیفتد بر اساس تصورات و انتظارات از پیش تعیین شده شما است. گفتن چیزی “باید” به روش خاصی شما را به نتیجه مرتبط می کند.
در عوض، نتیجه و باورهای خود را در مورد آنچه که باید اتفاق بیفتد یا چگونه کاری باید انجام شود را رها کنید.
اجازه دهید جهان شما را با نتایج بالقوه جدید غافلگیر کند و ذهن خود را باز نگه دارید.
- ۵. نفس خود را پشت سر بگذارید
اگر در چیزی متخصص هستید، احتمالاً می خواهید برای آن شناخته شوید. این برای نفس شما خوب است.
اما در نتیجه، ممکن است بخواهید به هر قیمتی حق با شما باشد.
یک مبتدی تقریبا هرگز حق با او نیست و در نتیجه از تجربیات یادگیری جدید لذت می برد. نیاز به درست بودن را کنار بگذارید و به هر موقعیتی به عنوان فرصتی برای یادگیری چیزهای جدید و بهبود خود نگاه کنید.
با ذهن مبتدی بیشتر با هوش زندگی کنید
با ذهن مبتدی، لذت تجربه چیز جدید را دوباره کشف می کنید. و بله، حتی با تجربیات و موضوعاتی که قبلاً با آنها آشنا هستید.
در اینجا یک نکته نهایی وجود دارد: ابتدا با شناسایی انتظارات خود به موقعیت نزدیک شوید، سپس آن انتظارات را زیر سوال ببرید.
چرا آنها آنجا هستند؟ آیا داشتن این انتظارات واقعاً تجربه را بهبود می بخشد؟ تجربه کردن بدون هیچ چشمداشتی چه حسی دارد؟
